افسردگی از عادت های منفی بسیار پیچیده است وعوامل مؤثر در بروز این بیماری هنوز دقیقاً شناخته نشده است و عوامل گوناگونی چون وراثت، ناکامی و محرومیت، جدایی، ازدواج ناموفق و بعضی از مشاغل استرس زا زمینه را برای بروز این بیماری مساعد می کند. گاه شخص نمی تواند علت درست و مشخصی برای افسردگی و اضطراب خود ذکر کند.
راه های مقابله با این بیماری
۱- رو آوردن به خانواده و دوستان:
کانون
گرم خانواده و دلسوزی و حمایت آنان و روی آوردن به دوستان صمیمی و گفت وگو
و درددل کردن با آنان عامل مهمی برای ایجاد انگیزه و امید محسوب می شود که
در بهبود بیماری مؤثر است.
۲- سرگرمی و تفریح:
خواندن
مطالب جالب کتاب ها و مجلات، گوش کردن به موسیقی، نوشیدن یک لیوان مایعات و
تقریباً یک ربع استراحت پس از یکی دو ساعت کار باعث تمدد اعصاب و آرامش
می شود.
۳- ورزش:
ورزش یا هر گونه فعالیت بدنی منجر به آزاد کردن ترکیبات شیمیایی در بدن می شود که برخی از این ترکیبات مثل «آندرفین» نشاط آور و آرامش بخش است. علاوه برآن ورزش میزان اکسیژن خون را افزایش می دهد و مواد زائد را از بدن دفع می کند.
ورزش به تنهایی توانایی لازم برای مقابله با افسردگی را ندارد اما روحیه و توان بیمار را بالا می برد.
۴- رسیدگی به کارهای عقب افتاده:
شخص
غمگین علاقه و انگیزه ای در انجام امور روزمره خود ندارد و رها کردن این
امور احساس گناه و عذاب وجدان در پی دارد اما شخص به جای غصه خوردن با
پرداختن به امور معوق افسردگی خود را بهبود می بخشد زیرا فعالیت های جسمی
خستگی سالم را جایگزین احساس گناه و عذاب وجدان می کند.
۵- پرهیز از انزواطلبی:
فرد
غمگین گرایش به تنهایی و انزواطلبی دارد و چنین می پندارد که تنهایی برایش
مفیدتر است اما گوشه گیری در این حالت اشتباه بزرگی است زیرا غمگینی را
تشدید می کند و بیمار باید به جای انزواطلبی در کارهای دسته جمعی و عمومی
مشارکت کند و از این طریق قدمی برای کاهش بیماری بردارد.
۶- تفکر و بیان مثبت داشتن:
افکار
مثبت سازنده هستند. با جایگزین کردن اندیشه های مثبت به جای افکار منفی و
استرس زا در ضمیر ناخودآگاه عملکرد و احساسات خوشایند را به ارمغان
می آورد. نوشتن و بیان مثبت داشتن تأثیر عمیق تر و بهتری برجای می گذارد و
تکرار این موارد اهمیت زیادی دارد، زیرا عقاید ناخوشایند و منفی که سالها
با شخص همراه بوده اند و بازسازی آن نیازمند تکرار و اصرار و پافشاری
می باشد.
۷- پرداختن به امور معنوی:
انجام
کاری برای دیگران و شاد کردن آنان بهترین راه برای سهیم شدن در شادی آنان
است که احساس نشاط و شادمانی را در شخص ایجاد می کند و در صورت تکرار آن
احساس بی ارزشی و احساس عدم حرمت نفس از بیمار دور می شود. البته باید به
خاطر داشت حتی فرستادن یک شاخه گل و اختصاص دادن وقت کمی به دیگران نیز
هدیه ای مناسب و کاری ارزنده است.
در پایان باید گفت ایجاد نشاط و
شادابی بیش از همه بستگی به تلاش بیمار دارد. رهایی از افکار منفی و تغییر
در نحوه نگرش به زندگی و فرستادن پیام های مثبت چون: هوشیار و شاداب و
پرانرژی باشید و سپاسگزاری از نعمت های الهی و این که زندگی را سرشار از
مواهب الهی دانستن موهبت های تازه ای را در زندگی می آورد و با اعتقاد به
این که فکر سالم در بدن سالم است موجب می شود تا جسم نیرومند و قوی بماند.
بخش بزرگی از سلامت روانی و عاطفی فرد بسته به احساسی است که درباره خود دارد در علم روانشناسی دید و نگرش ذهنی که هر شخص نسبت به ابعاد شخصیتی و عاطفی خود دارد را «خودپنداره می نامند». خودپنداره در واقع همان تصویر و برداشتی است که تک تک انسان ها از خود در ذهن شان می سازند. برداشت افراد از خودشان تا حد زیادی به وسیله تجارب گذشته شان (شکست و موفقیت ها) و آنچه دیگران درباره شان فکر می کنند و از بازخورد عمل دیگران شکل می گیرد. اکثر مواقع افراد دید صحیح و شفافی نسبت به خود، توانمندی ها و استعدادها و یا حتی فیزیک بدنی شان ندارند. شناخت و داشتن دیدگاهی صحیح از خود اهمیت ویژه ای دارد برداشتی که هر شخص از خود دارد بر رفتار و عملکرد وی تاثیر می گذارد. و بسیاری از تصمیمات مهم زندگی براساس همین خودپنداره شکل می گیرد. انسان ها معمولاً همان گونه عمل می کنند که فکر می کنند اگر افکاری نادرست داشته باشند قادر به تصمیم گیری مناسب نخواهند بود در واقع خودپنداره هر فرد بر احساسی که نسبت به خودش دارد تاثیر فراوان می گذارد و این احساس رابطه مستقیم با اعتماد و عزت نفس و رضایت بیشتری برخوردارند و به موفقیت های بیشتری دست می یابند اینان به خود اطمینان خاطر داشته و بر مبنای توانایی هایشان تصمیم گیری می کنند. متاسفانه بسیاری از فراد به دلایل مختل اعم از شکست و موفقیت ها و یا ناکامی هایشان خودپنداره صحیحی نداشته و نسبت به توانمندی، استعدادهای خود دید صحیحی ندارند گاهی افراد قادرند این عدم هماهنگی بین آنچه به واقع هستند و آنچه در ذهن شان تصور می کنند را از نظرات دیگران دریابند.
عزت نفس یعنی ارزشی که فرد برای خود قائل است. الزاما بعضی ارزیابی های فرد از خود براساس واقعیت نیست.
بعضی دانش آموزان توانایی انجام کاری دارند ولی آن را درک نمی کنند و بعضی
دانش آموزان احساس می کنند نسبت به دیگران برترند بدون این که مدرکی براساس
واقعیت برای برتر بودن داشته باشند.
دانش آموزانی که دارای عزت نفس پایین هستند نسبت به توانمندی و میزان پیشرفتشان نگرش منفی دارند.
آن ها از خودشان خیلی انتقاد می کنند و به جای این که بر توانمندی هایشان
متمرکز شوند بیشتر به کارهایی که نمی توانند انجام دهند توجه می کنند.
آن ها به سادگی کارهای جدید را رها می کنند و اعتماد زیادی برای ادامه آن
نشان نمی دهند، فقط خودشان را با افراد موفق مقایسه می کنند و دوست دارند
مثل آن ها عمل کنند.
آن ها برای اجتناب از احساس حقارت و شکست وقت زیادی را صرف می کنند.
دانش آموزانی با عزت نفس سالم اذعان دارند که برای رسیدن به اهدافشان بسیار
تلاش می کنند. آن ها هنگام روبه رو شدن با مشکل یا شکست خوش بین هستند و
سعی می کنند با تمرین کردن بر مشکل غلبه کنند بدون این که خودشان را برای
هر چیزی مقصر بدانند.
آن ها با انتقادهای سازنده تحقیر نمی شوند و خودشان را با افرادی که به موفقیت های بسیار بالایی رسیده اند مقایسه نمی کنند.
اما دانش آموزانی که عزت نفس کاذب دارند، نسبت به نقاط ضعفشان آگاهی کمی
دارند و این امر می تواند موجب آسیب پذیری و ناامیدی و یا منجر به ایجاد حس
خودبینی، غرور و احساس برتری شود.
نتایج بعضی تحقیقات نشان می دهد که عزت نفس کاذب دانش آموزان منجر به پرخاشگری و بدرفتاری نسبت به دیگران می شود.
عزت نفس به موفقیت های افراد مربوط می شود و مثلا در مورد دانش آموزانی که
بعد از ناکامی و شکست، مجددا در کارشان موفق می شوند مصداق دارد.
برای افزایش عزت نفس و کسب موفقیت مجدد دانش آموزان از مهارت هایی همچون
ارزش های مورد تأیید جامعه (صداقت، انصاف، احترام و روابط دوستی و...)،
مهارت های مقابله ای، جرأت آموزی، کنترل احساسات، تحقق اهداف و خودآگاهی بر
مبنای شواهد می توان استفاده کرد.
ضمن این که در مدارس باید به سلامت روان دانش آموزان توجه کرد و با تامل بر
شیوه های متداول باید از شیوه های جدید نیز استفاده کرد تا عزت نفس آنان
افزایش یابد.
آنچه در جهان به صورت عینی دیده میشود، واقعیت نام دارد. برای مثال، اینکه درخت از جملهٔ گیاهان است، برگ درخت مو در تابستان سبز است و یا تنهٔ درخت سرو به رنگ قهوهای است به مواردی واقعی اشاره دارند. ما با گفتن این جملات واقعیتهایی را بیان میکنیم. اما این جملات که انسان، خواهان دستیابی به سعادت و خوشبختی است و یا تحصیل دانش، باعث تکامل انسان میگردد، اشاره به حقیقتهایی دارند. حتی در هنر نیز واقعگرایان (رئالیستها) کسانی هستند که به دقت، واقعیتهای عینی را ترسیم میکنند. وابستگی علوم به طبیعت، باعث شدهاست که ارتباط مشخصی بین علم و واقعیت وجود داشته باشد. اما در برابر آن فلسفه و یا مکاتب، بیش از آنکه به واقعیات توجه کنند، در پی اثبات و یا همگانی ساختن حقایقی هستند.
ریشهٔ کلمهٔ واقعیت، «وَقَعَ» به معنای رویدادن و یا اتفاق افتادن است. واقعیت اشاره به امور عینی و یا اموری که اتفاق میافتند دارد.
1هرگز نقاط ضعف خود را با نقاط قوت دیگران مقایسه نکنید.
2. هر کس به فکر تغییر جهان است، اما هیچ کس به فکر تغییر دادن خود نیست.
3. زمان خود را با توضیح هدر ندهید، مردم تنها آنچه را میشنوند که میخواهند بشنوند.
4. فردی که بیشترین زمان زندگی خود را با او صرف خواهید کرد، خودتان هستید. بنابراین سعی کنید خودتان را به فردی قابل تحمل و جذاب تبدیل نمایید.
5. اگر محدودیتهای خود را قبول کنید، فراتر از آنها خواهید رفت.
6. راحتی دشمن موفقیت است.
7. مهم نیست که مردم درمورد شما چه میگویند، شما مجبور نیستید با آنها سر یک میز بنشینید، با آنها زندگی کنید و یا با آنها در یک تخته خواب بخوابید.
8. این یک ریسک بزرگ است که هیچگاه ریسک نکنید.
10. پس از اولین پیروزی خود استراحت نکنید، چرا که اگر برای بار دوم موفق نشوید، دهانهای بسیاری منتظر هستند که بگویند موفقیت شما شانسی بوده است.
تحقیقات نشان می دهد ، شکل گیری عادتها و تبدیل رفتارهای روزمره به عادت حدود یک ماه طول می کشد و پس از چهار هفته بدن و مغز انسان به شرایط تازه عادت می کند.
به گزارش آریا به نقل از شبکه تلویزیونی فاکس نیوز، پژوهشگران دانشگاه ایالتی جرجیا معتقدند براساس این یافته ها اگر برنامه ورزشی برای حفظ سلامت خود دارید چند هفته باید به برنامه خود ادامه بدهید تا مغز و بدن شما به این وضعیت عادت کند.
پژوهشگران پیشنهاد می کنند ، به منظور افزایش انرژی و حفظ سلامت ناشی از ورزش ، فعالیتهای خود را به صورت تدریجی انجام دهید و چند روز در هفته ورزش کنید و به تدریج شمار رزوهایی را که ورزش می کنید افزایش بدهید.
درباره تأثیرات مثبت و منفی رسانه ها (به خصوص تلویزیون) در تربیت دینی، منابع معتبر و مفید معرفی کنید.
افتخار
مغتنمی است برای ما که در خدمتتان هستیم؛ اعتماد شما به پاسخ های این نهاد، باعث
خوشحالی ماست.
پرسشگر گرامی؛ همانگونه که می دانید، هزاره سوم، هزاره دانایی است.
درقرن بیست و یکم، جهت حرکت ازجامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی است. هر جامعه ای که دارای
اطلاعات بیشتری باشد، پیشرفت برای آن جامعه متصور خواهد بود. در این جاست که
اطلاعات، دانش و آگاهی، اساسی ترین دارایی انسان ها، ملت ها و جوامع بشمار می آید.
اطلاعات، یک کالای راهبردی واستراتژیک محسوب گشته و از شاخص های اصلی توسعه یافتگی
درمیان ملت ها و جوامع است. به همین دلیل مفهوم جابجایی در قدرت و جایگزینی دانایی
به جای ثروت های مادی و فیزیکی امر پذیرفته شده قرن آینده است.
از مهمترین ابزارهای امروزی دانایی، رسانه ها هستند. زندگی در دنیای
امروز بدون رسانه قابل تصور نیست. لذا نمی توان نقش رسانه های جمعی و خصوصاً تلویزیون
را درزندگی امروزی نادیده گرفت، بلکه باید به دنبال فرهنگ سازی بود.
رسانه ها، بویژه تلویزیون، تغییرات مهمی را درسیاست، تعلیم و تربیت، بازاریابی،
اخبار، فرهنگ توده، زندگی اجتماعی و خانوادگی ایجاد کرده است. امروزه
استفاده از انواع رسانه چون تلوزیون، رایانه، تلفن همراه و ... جزء انکار ناپذیری
ازفعالیت های روزانه افراد است و به عنوان منبعی از اخبار باور کردنی، اطلاعات و
تعلیمات مهم، آگاهی های دقیق اجتماعی، سرگرمی های لذتبخش و همراهی آرامش بخش
پذیرفته شده است.
مارشال مک لوهان به این باوررسیده است که دردنیایی زندگی می کنیم که
وسایل ارتباطی، آن رابرای ماساخته اند. به اعتقاد او وسایل ارتباطی، رابطه ونسبت حواس
ما را بایکدیگر برهم زده وفرهنگ دیگری را با خود به ارمغان آورده اند.
(رشیدپور، آیینه های جیبی آقای مک لوهان، 1352)